پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بيمارستان رواني
نوشته شده در چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390
بازدید : 1897
نویسنده : امير محمدي

به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روان‌پزشک پرسیدم شما چطور می‌فهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟

روان‌پزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب می‌کنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار می‌گذاریم و از او می‌خواهیم که وان را خالى کند.

من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگ‌تر است.

روان‌پزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر می‌دارد. شما می‌خواهید تخت‌تان کنار پنجره باشد؟


:: برچسب‌ها: بيمارستان رواني ,



بد شانسي
نوشته شده در چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390
بازدید : 1938
نویسنده : امير محمدي

وقتی بیدار شدم تمام تنم درد می کرد و می سوخت. چشم هایم را بازکردم و دیدم پرستاری کنار تختم ایستاده.

اوگفت:«آقای فوجیما . شما خیلی شانس آوردید که دو روز پیش از بمباران هیروشیما جان به در بردید. حالا در این بیمارستان در امان هستید.»

با ضعف پرسیدم :« من کجا هستم؟»

آن زن گفت :« در ناگازاکی»


:: برچسب‌ها: بد شانسي ,



مورچه
نوشته شده در چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390
بازدید : 2019
نویسنده : امير محمدي

روزی حضرت سلیمان (ع ) در کنار دریا نشسته بود ، نگاهش به مورچه ای افتاد که دانه گندمی را باخود به طرف دریا حمل می کرد .سلیمان (ع) همچنان به او نگاه می کرد که دید او نزدیک آب رسید.در همان لحظه قورباغه ای سرش را از آب دریا بیرون آورد و دهانش را گشود ، مورچه به داخل دهان او وارد شد ، و قورباغه به درون آب رفت.
سلیمان مدتی در این مورد به فکر فرو رفت و شگفت زده فکر می کرد ، ناگاه دید آن قورباغه سرش را از آب بیرون آورد و دهانش را گشود ، آن مورچه آز دهان او بیرون آمد، ولی دانه ی گندم را همراه خود نداشت .
سلیمان(ع) آن مورچه را طلبید و سرگذشت او را پرسید.
مورچه گفت : " ای پیامبر خدا در قعر این دریا سنگی تو خالی وجود دارد و کرمی در درون آن زندگی می کند . خداوند آن را در آنجا آفرید او نمی تواند از آنجا خارج شود و من روزی او را حمل می کنم . خداوند این قورباغه را مامور کرده مرا درون آب دریا به سوی آن کرم حمل کرده و ببرد .
این قورباغه مرا به کنار سوراخی که در آن سنگ است می برد و دهانش را به درگاه آن سوراخ می گذارد من از دهان او بیرون آمده و خود را به آن کرم می رسانم و دانه گندم را نزد او می گذارم و سپس باز می گردم وبه دهان همان قورباغه که در انتظار من است وارد می شود او در میان آب شناوری کرده مرا به بیرون آب دریا می آورد و دهانش را باز می کند ومن از دهان او خارج میشوم ."
سلیمان به مورچه گفت : (( وقتی که دانه گندم را برای آن کرم میبری آیا سخنی از او شنیده ای ؟ ))
مورچه گفت آری او می گوید :
ای خدایی که رزق و روزی مرا درون این سنگ در قعر این دریا فراموش نمی کنی رحمتت را نسبت به بندگان با ایمانت فراموش نکن


:: برچسب‌ها: مورچه ,



اگر کوسه ها آدم بودند
نوشته شده در چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390
بازدید : 1692
نویسنده : امير محمدي

 

دختر کوچولوی صاحبخانه از آقای "کی " پرسید:

اگر کوسه ها آدم بودند با ماهی های کوچولو مهربانتر میشدند؟

آقای کی گفت:البته !اگر کوسه ها آدم بودند

توی دریا برای ماهی هاجعبه های محکمی میساختند

همه جور خوراکی توی آن می گذاشتند

مواظب بودند که همیشه پر آب باشد

هوای بهداشت ماهی های کوچولو را هم داشتند

برای آنکه هیچوقت دل ماهی کوچولو نگیرد

گاه گاه مهمانی های بزرگ بر پا میکردند

چون که

گوشت ماهی شاد از ماهی دلگیر لذیذتر است

برای ماهی ها مدرسه می ساختند

وبه آنها یاد می دادند که چه جوری به طرف دهان کوسه شنا کنند

درس اصلی ماهی ها اخلاق بود

به آنها می قبولاندند که زیبا ترین و باشکوه ترین کار برای یک ماهی این است

که خودش را در نهایت خوشوقتی تقدیم یک کوسه کند

به ماهی کوچولو یاد می دادند که چطور به کوسه ها معتقد باشند

وچه جوری خود را برای یک آینده زیبا مهیا کنند

آینده یی که فقط از راه اطاعت به دست میایید

اگر کوسه ها آدم بودند

در قلمروشا ن البته هنر هم وجود داشت

از دندان کوسه تصاویر زیبا ورنگارنگی می کشیدند

ته دریا نمایشنامه یی روی صحنه می آوردند که در آن ماهی کوچولو های قهرمان

شاد وشنگول به دهان کوسه ها شیرجه میرفتند

همراه نمایش آهنگهای محسور کننده یی هم می نواختند که بی اختیار

ماهیهای کوچولو را به طرف دهان کوسه ها می کشاند

در آنجا بی تردید مذهبی هم وجود داشت

که به ماهیها می آموخت

"زندگی واقعی در شکم کوسه ها اغاز میشود"

"برتولد برشت"

 


:: برچسب‌ها: اگر کوسه ها آدم بودند ,



مرگ اسامه دروغ است! بررسی گرافیکی تصویر جنازه بن لاد
نوشته شده در چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390
بازدید : 3486
نویسنده : امير محمدي

خبر کشته شدن "اسامه بن لادن" سرکرده گروه القاعده در پایتخت پاکستان باعث شد تا امروز دوشنبه این خبر به پربازدیدترین خبر جهان تبدیل شود و بسیاری از رهبران جهان به این خبر واکنش نشان دهند.

اما نگاه دقیق به تصویر منتشر شده نشان می دهد که این تصویر ساختگی است و احتمال می رود که بن لادن کشته نشده باشد.

 

 

در این تصویر فقط دهان و بینی تصویر منتشر شده با تصویر واقعی بن لادن همخوانی دارد اما بقیه قسمت های صورت وی با ترفندهای نرم افزار فتوشاپ تغییر پیدا کرده است.

در تصویر منتشر شده صورت بن لادن برگرفته از تصویر سمت چپ بوده و بدنی که در تصویر دیده می شود مرتبط با رهبر شبکه تروریستی القاعده نیست.

بدن تصویر منتشر شده بسیار نحیف و لاغر بوده و با بدن بن لادن تفاوت های اساسی دارد. بطوریکه بدن رهبر شبکه تروریستی القاعده به نسبت فربه است.


:: موضوعات مرتبط: حوادث و اخبار موضوعات , ,
:: برچسب‌ها: مرگ اسامه دروغ است! بررسی گرافیکی تصویر جنازه بن لاد ,



شوخي بامزه گوگل با مشايي + عکس
نوشته شده در چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390
بازدید : 2121
نویسنده : امير محمدي

به گزارش 3 نسل به نقل از سایت نما، موتور ترجمه گوگل Google Translate ابزاري است براي ترجه كلمات مختلف به زبانهاي گوناگون توسط گوگل ارائه شده است ، اين ترجمه‌ها گاه مستمسك برخي رفتارهاي غير تخصصي قرار مي‌گيرد.

در يكي از تازه‌ترين اين موارد، وقتي كلمه Initiation به معنی "آغاز کردن" را وارد كنيد، با معني عجيبي روبرو خواهيد شد، مترجم گوگل اين كلمه را "معارفه رسمي رحيم مشايي" ترجمه كرده است.

نكته قابل توجه آن است كه اگر حرف اول را با حروف كوچك درج كنيد، معني واقعي آن قيد خواهد شد.



لازم به ذكر است اين سايت همچون بسياري از سايتهاي مشابه با توصيه كاربران تغييراتي را در بانك اطلاعات خود ايفا مي‌نما


:: موضوعات مرتبط: حوادث و اخبار موضوعات , ,
:: برچسب‌ها: شوخي بامزه گوگل با مشايي + عکس ,



گفتمش دل می خری ؟ پرسید چند؟
نوشته شده در چهار شنبه 14 ارديبهشت 1390
بازدید : 1972
نویسنده : امير محمدي

 

گفتمش دل می خری ؟ پرسید چند؟

 

        گفتمش دل می خری؟ پرسید چند؟

                                                           گفتمش دل مال تو، تنها بخند

         خنده ای کرد و دل ز دستانم ربود

                                                          تا به خود باز آمدم او رفته بود

           دل ز دستش روی خاک افتاده بود

                                                      جای پایش روی دل جا مانده بود

          . . . . . . . . . . . . . . . . .

                                 . . . . . . . . . . . . . . . . .

                                                                 . . . . . . . . . . . . . . . . .

 

            گر نیایی تا قیامت انتظارت می کشم

 

                                                منت عشق از نگاه پرشرابت می کشم

 

                 ناز چندین ساله ی چشم خمارت می کشم

 

                                             تا نفس باقیست اینجا انتظارت می کشم


:: برچسب‌ها: گفتمش دل می خری ؟ پرسید چند؟ ,



داستان جالب
نوشته شده در سه شنبه 13 ارديبهشت 1390
بازدید : 1856
نویسنده : امير محمدي
چهارشنبه ۳ فروردين ۱۳۹۰ ساعت ۰۸:۰۰
کد مطلب : 206
داستان جالب دره ستاره ها در قشم
داستان جالب دره ستاره ها در قشم
داستانهای وهم آلود درباره منطقه ای از جزیره قشم گردشگران را به سوی خود می کشاند، اهالی می گویند در دره ستارگان ستاره ای بر زمین افتاد و قطعه ای از زمین را منفجر کرد! حتی ماندن در این نقطه از جزیره پس از غروب آفتاب برای عده ای دلهره آور است.

به گزارش قشم دیلی به نقل از مهر، در غرب روستای برکه خلف در فاصله پنج کیلومتری از ساحل جنوبی قشم دره ستاره ها با تندیسها و بریدگیهای شگفت انگیز بر اثر عوامل طبیعی فرسایش یافته و جلب توجه می کند.

اهالی جزیره می گویند که روزگاری ستاره ای از آسمان به قلب جزیره افتاده و در بر خورد با زمین جزیره این شکلها را از خاک و سنگ و ماسه پدید آورد. این مکان در اصطلاح محلی "استاره افته" و گاه "ستاره افتیده" نامیده می شود و داستانهای وهم آلود و خیال انگیز فراوانی از آن بر سر زبانهاست.

حتی ماندن در این نقطه از جزیره پس از غروب آفتاب برای عده ای سخت نگران کننده است. چون می پندارند با سکوت شب موجودات فرا زمینی در این دره گردهم می آیند. برخی دیگر هم بر این باورند که جایی میان سنگها و در سکوت وهم انگیز آنها می توان یکبار هم که شده به زندگی فردی فکر کرد چه در گذشته و چه در آینده. شاید میان سنگهای سخت جایی باشد برای نگاهی به آسمان!


برخی دیگر نیز معتقدند که علت شکل ویژه این دره و بوجود آمدن انواع حجم ها و پدیده های فرسایش در آن، وزش بادهای تند و گردش هوا در لابه لای ستونها و حفره های آن است.

گردش هوا در دره و تولید صدا باعث شده برخی از ورود به دره در هنگامه شب خودداری می کنند.

وجود همین داستانهای خیال انگیز و شکل و شمایل صخره های این منطقه از جزیره قشم باعث شده که از دره ستاره ها یا دره ستارگان به عنوان یکی از عجایب هفتگانه قشم نام برده شود و گردشگران جزیره در بازدید خود از جاذبه های گردشگری جزیره، بازدید این منطقه را هم در برنامه های خود قرار دهند.

تقریبا تمام تندیسهای موجود در این دره، خاکی و به نوعی یاد آور کلوتهای کویر لوت است. درست مانند کویر که می توان ستاره ها را در دست جای داد اینجا نیز به هنگام شب ستاره ها نزدیکتر به نظر می رسند.


بالای تندیسهای صخره ای و سخت ماسه ای می توان صدفهایی را دید که نشان از وجود آب دریا در این منطقه در گذشته های دور است که امروزه عقب نشینی کرده اند.

در هر حال دره ستاره ها، تندیس های بلند قامت پیچاپیچ، مانند ستون کاخ های ویرانه و قدیمی سر بر آورده اند. این اشکال گوناگون حاصل فعالیت باد و آب است که با فرسایش بی وقفه خود چنین سازه های زمین شناسی را هم چون مجسمه هایی هیولایی جلوه می دهند.

:: برچسب‌ها: داستان جالب ,